English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8308 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it will manifest it self U معلوم خواهد گشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us U برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
pronounced U معلوم
intelligible U معلوم
It was revealed that … It transpired that . . . U معلوم شد که ...
obvious U معلوم
sharp cut U معلوم
the active voice U معلوم
overt U معلوم
definite U معلوم
given U معلوم
active U معلوم
illiquid U نا معلوم
known U معلوم
inevidence U معلوم
to the fore U معلوم
determinate U معلوم
invisible U نا معلوم
assignable U معلوم
indistinct U نا معلوم
that fauit will right itself U خواهد شد
twill _ U ان خواهد
ascertained U معلوم کردن
ascertaining U معلوم کردن
ascertains U معلوم کردن
ascertain U معلوم کردن
to make known U معلوم کردن
verb active U فعل معلوم
familiarizes U معلوم کردن
vaguest U غیر معلوم
vaguer U غیر معلوم
vague U غیر معلوم
known U معلوم کردن
noticeably U بطوربرجسته یا معلوم
familiarised U معلوم کردن
seemingly U از قرار معلوم
presumedly U از قرار معلوم
known target U هدف معلوم
known distance U فاصله معلوم
known distance U مسافت معلوم
known datum point U ایستگاه معلوم
known data U عناصر معلوم
kithe U معلوم شدن
discernibly U بطور معلوم
manifestly U بطور معلوم
that depends U معلوم نیست
familiarises U معلوم کردن
familiarising U معلوم کردن
familiarize U معلوم کردن
familiarized U معلوم کردن
familiarizing U معلوم کردن
to come to light U معلوم شدن
to bring tl light U معلوم کردن
the date was not specified U تاریخ ان معلوم
the active voice U فعل معلوم
given conditions U شرایط معلوم
evidently U از قرار معلوم
Presumably … indications are … Evidently … by the look of it … U از قرار معلوم ...
It was clear that she had lied . U دروغش معلوم شد
To make known . To signify . U معلوم کردن
cretain U معلوم بعض
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
he shall go U خواهد رفت
the secret will open to me U خواهد گردید
he will go U خواهد رفت
it askes for attention U دقت می خواهد
It is not known yet . It is not settled yet . U هنوز معلوم نیست
time will tell U در آینده معلوم می شود
participle U وجه وصفی معلوم
taskwork U کار معلوم کارناخوشایند
apparent U معلوم وارث مسلم
obviously U بطور اشکار یا معلوم
deponent U درفاهرمجهول ودرمعنی معلوم
present participle U وجه وصفی معلوم
fatherless U فاقد مولف معلوم
at a specified time U در وقت معین یا معلوم
present participles U وجه وصفی معلوم
he proved to know the secret U معلوم شد راز را میداند
participles U وجه وصفی معلوم
What impudence!what never !what cheek! U واقعا" که خیلی رو می خواهد !
Its color wI'lll fade. U رنگش خواهد رفت
It wI'll overtake (befall) everyone. U دامنگیر همه خواهد شد
the truth will out . <proverb> U یقیقت بر ملا خواهد شد .
the lord will provide U خداوسیله خواهد ساخت
Well what does he want now ? U خوب حا لاچه می خواهد ؟
The folwer wI'll die for want of water. U گل از بی آبی خشک خواهد شد
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
It wI'll prove to be to your disadvantage. U بضررت تمام خواهد شد
it will give rise to a quarrel U مایه ستیزه خواهد شد
She wI'll gradually soften . U تدریجا" نرم خواهد شد
do as you please U هر چه دلتان می خواهد بکنید
criterion U مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
i know that he will come U من میدانم که او خواهد امد
It wI'll clear up by morning . U تا صبح هواصاف خواهد شد
She wI'll regret it bitterly. U مثل سگ پشیمان خواهد شد
It wI'll get us into trouble. U ما را به درد سر خواهد انداخت
The tree wI'll die . U درخت خشک خواهد شد
Is the departure time certain ? U وقت حرکت معلوم است؟
known datum point U نقطهای با مختصات وگرای معلوم
deponont U در فاهر مجهول و در باطن معلوم
his fate is sealed U سرنوشت اوازقبل معلوم گردیده
determinable U معلوم کردنی انقضاء پذیر
pedigreed U دارای نسب یادودمان معلوم
We know it for a fact that… U برایمان کاملا" معلوم است که ...
Certain notorious ( dubious ) characters . U عده افراد معلوم الحال
Known and unknown . U معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
types U نوع خون را معلوم کردن
evincing U معلوم کردن ابراز داشتن
evinces U معلوم کردن ابراز داشتن
evinced U معلوم کردن ابراز داشتن
evince U معلوم کردن ابراز داشتن
typed U نوع خون را معلوم کردن
type U نوع خون را معلوم کردن
we shall see U تا ببینم بعد معلوم میشود
It was evident from the start. U از اول کار معلوم بود
they are of a doubtful paterni U اصل انها معلوم نیست
It wI'll spoil my appetite . U اشتهایم راکور خواهد کرد
if he wishes to be a U اگرمی خواهد کسی بشود
Surely things wI'll turn out well for him in the end. U مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
i do not u.his wanting to say U نمیفهم چرامی خواهد بماند
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
he would be sure to like it U یقینا انرادوست خواهد داشت
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. U بدجوری آبرویم خواهد رفت
Sooner or later , he wI'll find out . U دیر یا زود خواهد فهمید
He wI'll expedite our case. U اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
near work U کاری که نگاه نزدیک می خواهد
sticker [guest] U مهمانی که نمی خواهد برود
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
it will give rise to a quarrel U نزاعی تولید خواهد کرد
She wI'll arrive on friday morning . U جمعه صبح وارد خواهد شد
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
Presumably she hasnt arrived yet . U از قرار معلوم هنوز واردنشده است
seal one's fate U سرنوشت کسی را به بدی معلوم کردن
spot elevation U نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
He is known to the police . U هویتش نزد پلیس معلوم است
which diffrence shall be settled only by U ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
outputs U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
This book wI'll be a great success . U این کتاب خیلی گه خواهد کرد
output U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
whatsoever he doeth shall p U هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
She wI'll never realize this wish. U این آرزو بدلش خواهد ماند
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
it is of doubtful proveance U معلوم نیست اصلا از کجا امده است
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
he is sanguine of success U خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
it will wear to your shape U بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
count one's chickens before they're hatched <idiom> U روی چیزی قبل از معلوم شدن آن حساب کردن
loose ends <idiom> U بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
stagnation thesis U ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
While the grass grows the cow starves . <proverb> U تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
He threatened to thrash the life out of me . U تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
gigo U اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
end user U شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
He is trying to prove himself all the time. U او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
certify U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certifies U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
this line does not scan U وزن این شعر با تقطیع معلوم میشودکه درست نیست
certifying U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
parameter U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameters U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> U به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. U این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
diminished radix complement U نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
He who excuses accuses himself. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
perfect participle U وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . U پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
attention code U حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
restorationist U کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
duty rated U بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
hackers U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> U او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
doctrinaire U کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
to keep somebody in suspense <idiom> U کسی را در حالت هراس گذاشتن [چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
Recent search history Forum search
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1این پیج بزودی بسته خواهد شد
1he is reaching out to you
1the rate of diffusion will be less than if the pure solvent was exposed to the air
2معنی جمله ی:مادرت صلاح تو را می خواهد
2معنی جمله ی:مادرت صلاح تو را می خواهد
0موج گرفتگی
0بسته بندی اجناس صادراتی به چه صورت خواهد بود؟
0حد اقل چه مدت زمان طول خواهد کشید
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com